بحر طویل
حمد گویم به دل و جان، صمدی را که به اسرار هویت، و به سرپنجه قدرت، و به کلک احدیت، به سراپرده حکمت، زره لطف محبت، ز پی فضل و کرامت، ز کردم کرده نمایان، در این عرصه امکان، و در این گوشه جولان، فلک و خور و مه تابان، ملک و آدمی و جانّ، نباتات و جمادات فراوان، که بود حجت و برهان، همگی اهل صفا را.
دگر آن تحفه مسعود، از آن خالق معبود، بر آن خاتم محمود، بر آن خاصه مودود، بر آن فاضل ذیالجود، له العالم موجود، که مقصود ز تخلیق جهان بود، به ارشاد «فاوحی» به بازوی «فتحنا»، به یاری «کفینا» به نیروی «اذا جاء»، به دو نرگس شهلا، به گیسیوی سمنسا، به قانون مسیحا، گرفت عرض و سما را.
حضرت مولانا محمد حکیم اختر می فرمایند:
از چنین مالک کریمی اعراض و رویگزدانی کردن ، و بر آن بی وفایانی جان دادن ، که عاشقان خود را دشنام می دهند در کجا خردمندی است ، من به چه درد دلی درد دلم را در دلهایتان بریزم و در دل خود هم بریزم شما بگویید که برای مولای کریم (الله جل جلاله)فدا شدن و جان دادن، با ارزشتر و قیمتی تر است یا بر آن مردنی ها،عاشق شدن و مردن؟ از مردن بر مردنی ها چه چیز حاصل می شود؟ نه دنیا در اختیارشان است و سکون دل در آخرت در اختیارشان است.خوب بدانید که در اختیار زیبا رخان نمکین سکون قلب هم نیست. حق تعالی در قرآن پاک اعلان فرمود: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» ای مومنان سکون دل شما را من الله در دست خود قرار داده ام.سکون دلتا ن فقط در یاد من الله است.